محل تبلیغات شما
جلسه هفتم از دوره بیست و یکم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی، با استادی کمک راهنما محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر هادی و دبیری همسفر محمدجواد با دستور جلسه اول رابطه یادگیری و معرکه‌گیری» و دستور جلسه دوم سومین سال رهایی مسافر علی‌اکبر» روز پنجشنبه 16 آبان ماه 1398 ساعت 17 برگزار شد.


تنها راه درمان اعتیاد یادگیری راه و رسم زندگی است.


سلام دوستان مهدی هستم مسافر. خیلی خوشحال هستم که بعد از چند ماه دوباره در خدمت شما هستم. دستور جلسه امروز رابطه یادگیری و معرکه‌گیری است. در مورد یادگیری همیشه آقای مهندس در ابتدای سخنان‌شان می‌گویند که پناه ببریم به قدرت مطلق از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است. بزرگترین دشمن انسان و بشریت همین جهل و ناآگاهی است؛ که اعتیاد هم در اثر همین به وجود می‌آید. وقتی که ما در زندگی راه و رسم آن را بلد نباشیم، به ناچار به بیراهه می‌رویم. حتی بعضی از مصرف کنندگان مواد مخدر هم درست بلد نیستند که چگونه مصرف کنند.


چون ما راه و رسم زندگی را نمی‌دانیم، برای انسان استرس و اضطراب به وجود می‌آید و برای این که استرس و اضطراب را بپوشاند یکی از راه حل‌ها مواد مخدر است؛ که بسیار آسان و ارزان است. در کنگره ۶۰ اگر می‌خواهیم اعتیاد خود را درمان کنیم، باید راه و رسم زندگی را یاد بگیریم. همانطور که در سی‌دی‌ها هم همین است و در سی‌دی‌های اخیر آقای مهندس در مورد تغذیه و سلامتی صحبت می‌کنند. و در نهایت چون غرور و تکبر داریم، حاضر نیستیم قبول کنیم که اشتباه از ما است و سپس معرکه می‌گیریم و تقصیر را گردن دیگران می‌اندازیم. مثلاً می‌گویند دوست بد من را مصرف‌کننده کرد ولی دوست بد ممکن است ۱ بار، ۲ بار یا شاید ۱۰ بار شما را دعوت کند؛ در صورتی که شاید شما باید ۱ سال مصرف کنید تا مصرف کننده دائمی شوید.


تنها راه درمان اعتیاد یادگیری راه و رسم زندگی است؛ مثل رفتار با خانواده، رانندگی یا روابط عمومی با مردم و. . که تمام این‌ها را هر هفته آقای مهندس در قالب سی‌دی به ما آموزش می‌دهند. افرادی که وارد کنگره می‌شوند در ابتدا عصبی و ناراحت هستند؛ اما پس از چند ماه که از سفرشان می‌گذرد و به حرف راهنما گوش می‌دهند و سی‌دی می‌نویسند، یک آرامش و صبر و متانتی را در وجود آنها می‌بینیم. معرکه‌گیری هم که کار همه ما است و وقتی که آموزش نگرفته‌ایم و بلد نیستیم معرکه می‌گیریم.



دستور جلسه دوم؛ سومین سالروز رهایی مسافر علی‌اکبر


دستور جلسه دوم تولد سومین سال رهایی علی‌اکبر عزیز است. آقا علی‌اکبر در ابتدا با یکی از دوستان‌شان وارد لژیون بنده شدند. علی‌اکبر در ابتدا دچار شک و تردید بود ولی آخرش ادامه داد. و بعد از چند وقت یاد گرفت که هر چه راهنما می‌‌گوید باید بگوید چشم. آقا علی‌اکبر همه را اجرا کند ولی دوستش نه؛ و الان او کجاست و علی‌اکبر کجاست. علی اکبر شیمیایی جنگ بود و به قدری اوضاع ریه وسیستم بدنش خراب بود، که همیشه باید یک دستگاه اکسیژن به او وصل می‌بود.

برای همین کار به آلمان رفت و یک تکه تریاک پیدا کرده و خورده بود و حالش بهتر شده بود. دکتر به او گفته بود که چطور شده است که امروز امروز حالت بهتر است؛ و علی‌اکبر گفته بود که من چند سال تریاک مصرف می‌کردم و امروز دوباره مصرف کردم و حالم بهتر شده است. و در پاسخ دکتر گفته بود که در اینجا آلمان نمی‌توانیم کاری برای تو بکنیم و همان تریاک را مصرف کن و کاری به آن نداشته باش. البته علی‌اکبر حتی کولیک معده هم داشت. ولی الان هیچ کدام از این بیماری‌ها را علی‌اکبر ندارد و با داروی OT درمان شده است؛ که تمام این‌ها با علم کنگره ۶۰ میسر شده است.


پس از سخنان استاد، مشارکت مسافران و همسفران و قرائت آوای کنگره 60 سومین سالروز رهایی مسافر علی‌اکبر را با شوق و شور فراوان جشن گرفتیم:





آرزو مسافر علی‌اکبر:
آرزو می‌کنم که انشاالله همه کسانی که راه کنگره را گم کرده‌اند، پیدا کنند و به رهایی برسند.



آرزو همسفر الهام:
آرزوی طول عمر برای آقای مهندس دارم و آرزو می‌کنم تک تک شما عزیزان به تک تک آرزوهایتان برسید.


آرزو همسفر حدیثه:
آرزو می‌کنم که هیچ دختری شاهد مصرف پدرش نباشد.



سخنان مسافر علی‌اکبر:


خدا را شاکرم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و بخاطر همه نعمت‌هایی که خداوند به من عطا کرد شاکرم. من در اعلام سفرم یادم رفت بگویم داروی شفا بخش OT؛ من خدمت آقای مهندس هم که رفته بودم برای رهایی از خود آقای مهندس هم اجازه گرفتم که در تمام اعلام سفرهایم بگویم داروی شفا بخش OT و واقعا شفا بخش است. اگر داروی OT نبود به رهایی نمی‌رسیدم؛ خیلی از بچه‌ها می‌گویند داروی OT و آقای پوستی می‌گوید موقعی که می‌خواهید داروی OT را بخورید با دارویتان حرف بزنید و من هیچ وقت بدون وضو دارو مصرف نکردم. الان هم داشتم با بچه‌های دم در صحبت می‌کردم می‌گفتم من اخبار ساعت 2 را که گوش می‌دادم دارو را می‌خوردم. الان هم تا اخبار شروع می‌شود من مرفین‌ام بالا می‌رود. حالا اکثر کسانی که مواد مصرف می‌کنند می‌خواستند از این موادشان لذت ببرند ولی من نه و فقط چون مجبور شدم تریاک مصرف کردم؛ چون من خونریزی بدنم زیاد بود و نمی‌توانستم هیچ جور کنترلش کنم. حالا آقای پوستی می‌گفت دلیل علمی ندارد ولی برای من داشت. و بخاطر همین هم نمی‌توانستم رها کنم و بعضی مواقع که می‌گفتم نباید مصرف کنم داخل خانه این قدر حالم بد می‌شد که خود خانواده می‌گفتند پاشو مصرف کن و همینطور آرام آرام 15 سال طول کشید.

NGOهای دیگر هم رفتم ولی نتوانستم و واقعا هم نشد. ولی وقتی آمدم کنگره علی آقا کاظمی تازه واردین بودند و بهشون گفتم من به اصرار یکی از دوستان آمدم و من همه راهی را رفتم و فایده‌ای نداشت و این مواد تا ابد با ما است. به قول معروف می‌گویند لبی که رسید به وافور شسته می‌شه با کافور. اولین جلسه‌ای که آمدم روز 5 شنبه بود و جشن تولد آقای صدیقی و نشستیم و علی آقا کاظمی برای ما توضیح داد و منطقی به نظرم می‌رسید. پیش خودم گفتم حالا می‌روم امید بخدا حالا یه وقت هم شد و آقای پوستی هم می‌داند وقتی می‌خواستم داروی شفا بخش را بخورم حالم خیلی بد می‌شد و چندین بار حالم بسیار بد شد. ولی خدا را شکر آمدم و الان هم 3 سال هست آزاد و رها هستم. یک مسافرت که می‌خواستم بروم عزا می‌گرفتم که الان باید چه کار کنم، کجا بروم بکشم. ولی الان خدا را شکر اراده می‌کنیم هر جا که بخواهیم می‌رویم. یکی از دوستان می‌دانند که آلمان در جنگ یکی از بمب‌های شیمیایی را می‌داد به عراق که هم امتحان کنند و ببینند روی انسان‌ها چی جواب می‌دهد و نتیجه بگیرند. چون سازمان ملل بعد اجازه نداد گفتند باید بیمارهای شیمیایی را با هزینه خود کشور آلمان درمان کنند یک خانه ایران در آلمان بود و به اسم درمان می‌بردند ولی آزمایش‌های خودشان را کامل می‌کردند. دکتری که با ما بود من با او صحبت کردم و قضیه مواد را فهمید. گفت اینجا کسی را درمان نمی‌کنند و فقط می‌خواهند تحقیقات خودشان را انجام بدهند و برو همان مواد خودت را بکش و این‌ها کاری برای تو نخواهند کرد. و بعد من گفتم که من دیگر تا آخر عمر این مواد با من هست.

ولی آن لطفی که خداوند به من داشت و زحمت‌هایی که آقای مهندس می‌کشند بخصوص برای داروی OT و ما خیلی راحت یک برگه‌ای می‌گیریم و می‌رویم دارویمان را می‌گیریم و می‌آئیم ولی بخاطر این نامه خدا می‌داند که چه زحمت‌هایی کشیده شده است. همه کسانی که سفر می‌کنند بدانند که چه قدر پای این کنگره زحمت کشیده شده و ما راحت می‌آئیم و روی این صندلی‌ها می‌نشینیم. آقای مهندس می‌فرمودند در یک مکانی نشسته بودیم که مال شهرداری بود و همین که رئیس شهرداری عوض می‌شد ما را هم بیرون می‌انداختند ولی حالا می‌آئیم اینجا خیلی راحت می‌نشینیم روی این صندلی‌ها و واقعا ظلم است که کسی بیاید روی این صندلی‌ها بنشیند و استفاده نکند. هم به خودش و هم به بقیه ظلم کرده است. من از همسفرهایم تشکر می‌کنم که بال پرواز من بودند. از خانم سارا خیلی تشکر می‌کنم. ما در خانه جنجال فکری نداشتیم که بخاطر مصرفم مشکلی داشته باشیم ولی از نظر روحی خیلی خانواده‌ام اذیت شدند. اگر مهمانی می‌خواستیم برویم آخرین نفر بودیم و همین در روحیه‌شان خیلی تاثیر داشت. من با بچه‌هایم 5 دقیقه هم نمی‌توانستم صحبت کنم ولی الان باهم خیلی خوش هستیم و با هم صحبت می‌کنیم. یک روز در جلسه‌ای به آقای گلی گفتم هیچ کسی نمی‌تواند بگوید که من جلوی پدر و مادرم مصرف می‌کردم ولی من چون مادرم در جلسه است می‌داند من یک بار هم جلوی جلوی مادرم مصرف نکردم. خیلی اذیتشان کردم و از ایشان عذر خواهی می‌کنم. از مادرم عذر خواهی می‌کنم. از خانم مهین که در این 14 ماه با ما بود تشکر می‌کنم و از ایشان بسیار آموزش گرفتیم. از همه شما و خانم سارا که خیلی تاثیر روی خانواده ما گذاشتند تشکر می‌کنم. از آقای پوستی استادم تشکر می‌کنم. من خیلی منیت داشتم ولی ایشان من را تحمل کردند و به من گفتند اول منیت را بگذار بیرون بعد بیا داخل و اینجا رهجو هستید. از همه شما مچکرم.


سخنان اسیستنت محترم همسفر مهین:


خدا را هزاران بار شکر می‌کنم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و لذت رسیدن به رهایی و آرامش را کنار این خانواده تجربه کردم. خیلی خوشحالم قبلا که کنار رهجوها برای رهایی‌ها و تولدها شرکت می‌کردم. همیشه این حس را داشتم که چقدر لذت بخش است به آرامش رسیدن این عزیزان که در سال‌ها قبل زیر خاکسترها مدفون شده بود. و شاید خیلی از کسانی که در این خاکستر گیر می‌کنند و اذن خروج آن‌ها از تاریکی از سمت خداوند صادر نمی‌شود و وقتی که خداوند به ما خروج از تاریکی را هدیه می‌دهد شکر لازم دارد و با همه ی وجودم خدا را شکر می‌کنم.

به این خانواده عزیز تبریک می‌گویم که از تاریکی خارج شدند. به آقا علی‌اکبر که کار سختی را انجام دادند؛ چون نبرد با اعتیاد کار آسانی نیست و تک تک شما برای خودتان ارزش قائل بودید که آمدید. تبریک می‌گویم به خانم الهام عزیزم که با صبوری توانستند این مسیر را برای مسافرشان هموار کنند. به دو عزیزشان تبریک می‌گویم که پدر و مادر خودشان را همراهی کردند. به آقای پوستی تبریک می‌گویم برای تربیت رهجویی به این خوبی که توانستند در جایگاهی قرار بگیرند که آرامش داشته باشند. به خانم سارای عزیزم تبریک می‌گویم که من به نیابت ایشان اینجا هستم. خانم الهام عزیز که در دوره مرزبانی ایشان در خدمتشان بودیم بسیار تلاش کردند تا کارهای شعبه را به موقع انجام دهند و واقعا تلاش کردند و زحمت کشیدند در این جایگاه. خدا را شکر که خیلی خوب پیش آمدند و امیدوارم که برکت این خدمت در زندگی آن‌ها جاری شود. بعضی از همسفران با وجود این که حال مسافرانشان خوب شده ولی هنوز حال خوبی ندارند. همسفر هم یک نوع سفر دارد و باید این سفر را طی کند. حواسمان جمع خودمان باشد.


سخنان مرزبان محترم همسفر الهام:


خدا را شکر که برای دومین بار در این جایگاه هستم. تبریک می‌گویم گرفتن نشان برنز کنگره را به مسافرم و از ایشان تشکر می‌کنم بابت سفر بسیار خوبی که داشت چه سفر اول و چه در ادامه. تشکر می کنم از جناب آقای مهندس و خانواده محترم‌شان. از جناب آقای پوستی که خیلی زحمت کشیدند. از خانم سارا عزیزم تشکر می‌کنم. از خانم مهین عزیز که در این چهارده ماه خیلی در کنارشان آموختم. همه ما خاطرات داریم از دوره مصرف ولی الان خدا را شکر 4 سال که این‌ها را نداریم. من اینجا در طول چهارده ماه که در مرزبانی خدمت می‌کردم و حال همسفرانی را دیدم که مسافرشان برگشت خورده بودند، بسیار برایم ناراحت کننده بود. شاید قبلا این را احساس نمی‌کردم و امروز نیت کردم که وقتی دراین جایگاه قرار گرفتم این را به مسافران بگویم چه آن‌هایی که در سفر اول هستند و چه آن‌هایی که در سفر دوم هستند که برگشت نزنند؛ اول به خاطر خودتان و دوم به خاطر همسفرهایتان و به خاطر بچه هایتان می‌دانم که خیلی سخت است. من یک همسفرم درد خماری را نکشیدم ولی دیدم خماری مسافرم را دیدم. گریه‌های یواشکی بچه‌هایم را دیده‌ام. خودم در خلوتم همیشه از خدا خواستم خدایا یک کاری کن که این صحنه نباشد.

شما الان آمده‌اید در این جایگاه قرار گرفتید و روی این صندلی‌ها نشستید. قدر خودتان را بدانید، خراب نکنید سفر خودتان را. به خدا برایم بسیار ناراحت کننده است که همسفرانی را می‌بینم که با حسرت به آن‌هایی که در جایگاه تولد قرار گرفته‌اند، نگاه می‌کنند و اشک می‌ریزند. به خدا می‌گویند چرا من آن بالا نیستم و چرا مسافرم درست سفر نمی‌کند که این جایگاه را لمس کنم. اینجا خیلی زحمت می‌کشند از ایجنت، اسیستانت و مرزبانان مسافر همه می‌دانند از راهنماهای عزیز همه وقت می‌گذارند تلاش می‌کنند که شما اینجا بنشینید. مسافر من با وجود مریضی و مشکلاتی که داشت اصلا به برگشت فکر نمی‌کرد با این که دو ماه مانده به رهایی یک حساسیت بد گرفت که قطعا اگر تریاک مصرف می‌کرد برطرف می‌شد، اما یک لحظه هم به برگشت فکر نکرد. پس این دلیل نمی‌شود که کسی که بعد از رهایی اذیت شد و نتوانست تحمل کند برگشت کند. من اینجا از شما خواهش می‌کنم مواظب سفرتان باشید و نگذارید مشکلات باعث شوند که برگشت بزنید. ما بعد از ورود به کنگره داریم زندگی می‌کنیم و همه چیز را می‌بینیم.


سخنان همسفر علیرضا:


خدا را شکر می‌کنم که برای دومین بار این جایگاه را لمس می‌کنم. از بنیان کنگره 60، تشکر می‌کنم، از خانم آنی، از آقای پوستی و خانم سارا که خیلی زحمت کشیدند که ما به این جایگاه برسیم.


سخنان همسفر حدیثه:


آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
من که می‌گویم کلام خود نیست، بلکه فردیست در جمع بیکران هستی؛
که باورش کار هر کس نیست، مگر معنی آن بداند که آن چیست.
ارابه‌ها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماورا به آنچه در زمین می‌گذرد نیازمندند.
بشکافید، آنچه شکافتنی نیست؛ در دل سنگ بروید و ترکیب ها را جدا نمایید.

خیلی خوشحالم که برای دومین بار در این جایگاه قرار می‌گیریم و خیلی خوشحالم که پدرم آقای پوستی را انتخاب کردند. آقای پوستی واقعا از شما تشکر می‌کنم که آرامش را به خانه ما هدیه دادید. از راهنمای مامانم خانم سارا که به مامانم درس زندگی کردن را یاد دادند تشکر می‌کنم. در این 14 ماه چیزهای خیلی خوبی از خانم مهین یاد گرفتم. کنگره چیزهای زیادی به من داد مثل آرامشی که به خانواده ما داد، مثل سلامتی پدرم و دوستان خوب من. اینجا با دوستانم یک شباهتی داشتم که با دوستان بیرون از کنگره نداشتیم و آن هم مصرف پدرم بود. از آقای مهندس واقعا تشکر می‌کنم که سلامتی را به پدرم برگرداندند. از همه شما دوستان کمال تشکر را دارم که با حضورتان به من قوت قلب دادید.


























تایپ: مسافر حسن، همسفر محمدجواد

عکاس: مسافر مهدی

ارسال تصاویر: مسافر مصطفی

تنظیم: همسفر محمدجواد

سومین سال رهایی مسافر علی‌اکبر

در کنگره چگونه قدردانی می کنیم؟

رهایی های لژیون مهدی پوستی

هم ,خیلی ,ولی ,آقای ,می‌کنم ,مصرف ,که در ,آقای مهندس ,در این ,تشکر می‌کنم ,این جایگاه ,رهایی مسافر علی‌اکبر ,سالروز رهایی مسافر ,سومین سالروز رهایی ,درمان اعتیاد یادگیری

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت مهندسی شهران سازه آفاق هاست / طراحی سایت / طراحی اپلیکیشن / ثبت دامنه علوم دانلود فیلم جدید خارجی فروشگاه انواع گن لاغری مردانه و زنانه|اورجینال-دارای سایزبندی| جدیدترین و بهترین‌های لیمان سراج کانون فرهنگی مادرم فاطمه*سلام الله علیها* پیش دبستان و دبستان غیردولتی پسرانه خِرَدوَرزان 8 ثانیه