محل تبلیغات شما

لژیون مسافر مهدی پوستی



جلسه هفتم از دوره بیست و یکم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی، با استادی کمک راهنما محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر هادی و دبیری همسفر محمدجواد با دستور جلسه اول رابطه یادگیری و معرکه‌گیری» و دستور جلسه دوم سومین سال رهایی مسافر علی‌اکبر» روز پنجشنبه 16 آبان ماه 1398 ساعت 17 برگزار شد.


تنها راه درمان اعتیاد یادگیری راه و رسم زندگی است.


سلام دوستان مهدی هستم مسافر. خیلی خوشحال هستم که بعد از چند ماه دوباره در خدمت شما هستم. دستور جلسه امروز رابطه یادگیری و معرکه‌گیری است. در مورد یادگیری همیشه آقای مهندس در ابتدای سخنان‌شان می‌گویند که پناه ببریم به قدرت مطلق از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است. بزرگترین دشمن انسان و بشریت همین جهل و ناآگاهی است؛ که اعتیاد هم در اثر همین به وجود می‌آید. وقتی که ما در زندگی راه و رسم آن را بلد نباشیم، به ناچار به بیراهه می‌رویم. حتی بعضی از مصرف کنندگان مواد مخدر هم درست بلد نیستند که چگونه مصرف کنند.


چون ما راه و رسم زندگی را نمی‌دانیم، برای انسان استرس و اضطراب به وجود می‌آید و برای این که استرس و اضطراب را بپوشاند یکی از راه حل‌ها مواد مخدر است؛ که بسیار آسان و ارزان است. در کنگره ۶۰ اگر می‌خواهیم اعتیاد خود را درمان کنیم، باید راه و رسم زندگی را یاد بگیریم. همانطور که در سی‌دی‌ها هم همین است و در سی‌دی‌های اخیر آقای مهندس در مورد تغذیه و سلامتی صحبت می‌کنند. و در نهایت چون غرور و تکبر داریم، حاضر نیستیم قبول کنیم که اشتباه از ما است و سپس معرکه می‌گیریم و تقصیر را گردن دیگران می‌اندازیم. مثلاً می‌گویند دوست بد من را مصرف‌کننده کرد ولی دوست بد ممکن است ۱ بار، ۲ بار یا شاید ۱۰ بار شما را دعوت کند؛ در صورتی که شاید شما باید ۱ سال مصرف کنید تا مصرف کننده دائمی شوید.


تنها راه درمان اعتیاد یادگیری راه و رسم زندگی است؛ مثل رفتار با خانواده، رانندگی یا روابط عمومی با مردم و. . که تمام این‌ها را هر هفته آقای مهندس در قالب سی‌دی به ما آموزش می‌دهند. افرادی که وارد کنگره می‌شوند در ابتدا عصبی و ناراحت هستند؛ اما پس از چند ماه که از سفرشان می‌گذرد و به حرف راهنما گوش می‌دهند و سی‌دی می‌نویسند، یک آرامش و صبر و متانتی را در وجود آنها می‌بینیم. معرکه‌گیری هم که کار همه ما است و وقتی که آموزش نگرفته‌ایم و بلد نیستیم معرکه می‌گیریم.



دستور جلسه دوم؛ سومین سالروز رهایی مسافر علی‌اکبر


دستور جلسه دوم تولد سومین سال رهایی علی‌اکبر عزیز است. آقا علی‌اکبر در ابتدا با یکی از دوستان‌شان وارد لژیون بنده شدند. علی‌اکبر در ابتدا دچار شک و تردید بود ولی آخرش ادامه داد. و بعد از چند وقت یاد گرفت که هر چه راهنما می‌‌گوید باید بگوید چشم. آقا علی‌اکبر همه را اجرا کند ولی دوستش نه؛ و الان او کجاست و علی‌اکبر کجاست. علی اکبر شیمیایی جنگ بود و به قدری اوضاع ریه وسیستم بدنش خراب بود، که همیشه باید یک دستگاه اکسیژن به او وصل می‌بود.

برای همین کار به آلمان رفت و یک تکه تریاک پیدا کرده و خورده بود و حالش بهتر شده بود. دکتر به او گفته بود که چطور شده است که امروز امروز حالت بهتر است؛ و علی‌اکبر گفته بود که من چند سال تریاک مصرف می‌کردم و امروز دوباره مصرف کردم و حالم بهتر شده است. و در پاسخ دکتر گفته بود که در اینجا آلمان نمی‌توانیم کاری برای تو بکنیم و همان تریاک را مصرف کن و کاری به آن نداشته باش. البته علی‌اکبر حتی کولیک معده هم داشت. ولی الان هیچ کدام از این بیماری‌ها را علی‌اکبر ندارد و با داروی OT درمان شده است؛ که تمام این‌ها با علم کنگره ۶۰ میسر شده است.


پس از سخنان استاد، مشارکت مسافران و همسفران و قرائت آوای کنگره 60 سومین سالروز رهایی مسافر علی‌اکبر را با شوق و شور فراوان جشن گرفتیم:





آرزو مسافر علی‌اکبر:
آرزو می‌کنم که انشاالله همه کسانی که راه کنگره را گم کرده‌اند، پیدا کنند و به رهایی برسند.



آرزو همسفر الهام:
آرزوی طول عمر برای آقای مهندس دارم و آرزو می‌کنم تک تک شما عزیزان به تک تک آرزوهایتان برسید.


آرزو همسفر حدیثه:
آرزو می‌کنم که هیچ دختری شاهد مصرف پدرش نباشد.



سخنان مسافر علی‌اکبر:


خدا را شاکرم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و بخاطر همه نعمت‌هایی که خداوند به من عطا کرد شاکرم. من در اعلام سفرم یادم رفت بگویم داروی شفا بخش OT؛ من خدمت آقای مهندس هم که رفته بودم برای رهایی از خود آقای مهندس هم اجازه گرفتم که در تمام اعلام سفرهایم بگویم داروی شفا بخش OT و واقعا شفا بخش است. اگر داروی OT نبود به رهایی نمی‌رسیدم؛ خیلی از بچه‌ها می‌گویند داروی OT و آقای پوستی می‌گوید موقعی که می‌خواهید داروی OT را بخورید با دارویتان حرف بزنید و من هیچ وقت بدون وضو دارو مصرف نکردم. الان هم داشتم با بچه‌های دم در صحبت می‌کردم می‌گفتم من اخبار ساعت 2 را که گوش می‌دادم دارو را می‌خوردم. الان هم تا اخبار شروع می‌شود من مرفین‌ام بالا می‌رود. حالا اکثر کسانی که مواد مصرف می‌کنند می‌خواستند از این موادشان لذت ببرند ولی من نه و فقط چون مجبور شدم تریاک مصرف کردم؛ چون من خونریزی بدنم زیاد بود و نمی‌توانستم هیچ جور کنترلش کنم. حالا آقای پوستی می‌گفت دلیل علمی ندارد ولی برای من داشت. و بخاطر همین هم نمی‌توانستم رها کنم و بعضی مواقع که می‌گفتم نباید مصرف کنم داخل خانه این قدر حالم بد می‌شد که خود خانواده می‌گفتند پاشو مصرف کن و همینطور آرام آرام 15 سال طول کشید.

NGOهای دیگر هم رفتم ولی نتوانستم و واقعا هم نشد. ولی وقتی آمدم کنگره علی آقا کاظمی تازه واردین بودند و بهشون گفتم من به اصرار یکی از دوستان آمدم و من همه راهی را رفتم و فایده‌ای نداشت و این مواد تا ابد با ما است. به قول معروف می‌گویند لبی که رسید به وافور شسته می‌شه با کافور. اولین جلسه‌ای که آمدم روز 5 شنبه بود و جشن تولد آقای صدیقی و نشستیم و علی آقا کاظمی برای ما توضیح داد و منطقی به نظرم می‌رسید. پیش خودم گفتم حالا می‌روم امید بخدا حالا یه وقت هم شد و آقای پوستی هم می‌داند وقتی می‌خواستم داروی شفا بخش را بخورم حالم خیلی بد می‌شد و چندین بار حالم بسیار بد شد. ولی خدا را شکر آمدم و الان هم 3 سال هست آزاد و رها هستم. یک مسافرت که می‌خواستم بروم عزا می‌گرفتم که الان باید چه کار کنم، کجا بروم بکشم. ولی الان خدا را شکر اراده می‌کنیم هر جا که بخواهیم می‌رویم. یکی از دوستان می‌دانند که آلمان در جنگ یکی از بمب‌های شیمیایی را می‌داد به عراق که هم امتحان کنند و ببینند روی انسان‌ها چی جواب می‌دهد و نتیجه بگیرند. چون سازمان ملل بعد اجازه نداد گفتند باید بیمارهای شیمیایی را با هزینه خود کشور آلمان درمان کنند یک خانه ایران در آلمان بود و به اسم درمان می‌بردند ولی آزمایش‌های خودشان را کامل می‌کردند. دکتری که با ما بود من با او صحبت کردم و قضیه مواد را فهمید. گفت اینجا کسی را درمان نمی‌کنند و فقط می‌خواهند تحقیقات خودشان را انجام بدهند و برو همان مواد خودت را بکش و این‌ها کاری برای تو نخواهند کرد. و بعد من گفتم که من دیگر تا آخر عمر این مواد با من هست.

ولی آن لطفی که خداوند به من داشت و زحمت‌هایی که آقای مهندس می‌کشند بخصوص برای داروی OT و ما خیلی راحت یک برگه‌ای می‌گیریم و می‌رویم دارویمان را می‌گیریم و می‌آئیم ولی بخاطر این نامه خدا می‌داند که چه زحمت‌هایی کشیده شده است. همه کسانی که سفر می‌کنند بدانند که چه قدر پای این کنگره زحمت کشیده شده و ما راحت می‌آئیم و روی این صندلی‌ها می‌نشینیم. آقای مهندس می‌فرمودند در یک مکانی نشسته بودیم که مال شهرداری بود و همین که رئیس شهرداری عوض می‌شد ما را هم بیرون می‌انداختند ولی حالا می‌آئیم اینجا خیلی راحت می‌نشینیم روی این صندلی‌ها و واقعا ظلم است که کسی بیاید روی این صندلی‌ها بنشیند و استفاده نکند. هم به خودش و هم به بقیه ظلم کرده است. من از همسفرهایم تشکر می‌کنم که بال پرواز من بودند. از خانم سارا خیلی تشکر می‌کنم. ما در خانه جنجال فکری نداشتیم که بخاطر مصرفم مشکلی داشته باشیم ولی از نظر روحی خیلی خانواده‌ام اذیت شدند. اگر مهمانی می‌خواستیم برویم آخرین نفر بودیم و همین در روحیه‌شان خیلی تاثیر داشت. من با بچه‌هایم 5 دقیقه هم نمی‌توانستم صحبت کنم ولی الان باهم خیلی خوش هستیم و با هم صحبت می‌کنیم. یک روز در جلسه‌ای به آقای گلی گفتم هیچ کسی نمی‌تواند بگوید که من جلوی پدر و مادرم مصرف می‌کردم ولی من چون مادرم در جلسه است می‌داند من یک بار هم جلوی جلوی مادرم مصرف نکردم. خیلی اذیتشان کردم و از ایشان عذر خواهی می‌کنم. از مادرم عذر خواهی می‌کنم. از خانم مهین که در این 14 ماه با ما بود تشکر می‌کنم و از ایشان بسیار آموزش گرفتیم. از همه شما و خانم سارا که خیلی تاثیر روی خانواده ما گذاشتند تشکر می‌کنم. از آقای پوستی استادم تشکر می‌کنم. من خیلی منیت داشتم ولی ایشان من را تحمل کردند و به من گفتند اول منیت را بگذار بیرون بعد بیا داخل و اینجا رهجو هستید. از همه شما مچکرم.


سخنان اسیستنت محترم همسفر مهین:


خدا را هزاران بار شکر می‌کنم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و لذت رسیدن به رهایی و آرامش را کنار این خانواده تجربه کردم. خیلی خوشحالم قبلا که کنار رهجوها برای رهایی‌ها و تولدها شرکت می‌کردم. همیشه این حس را داشتم که چقدر لذت بخش است به آرامش رسیدن این عزیزان که در سال‌ها قبل زیر خاکسترها مدفون شده بود. و شاید خیلی از کسانی که در این خاکستر گیر می‌کنند و اذن خروج آن‌ها از تاریکی از سمت خداوند صادر نمی‌شود و وقتی که خداوند به ما خروج از تاریکی را هدیه می‌دهد شکر لازم دارد و با همه ی وجودم خدا را شکر می‌کنم.

به این خانواده عزیز تبریک می‌گویم که از تاریکی خارج شدند. به آقا علی‌اکبر که کار سختی را انجام دادند؛ چون نبرد با اعتیاد کار آسانی نیست و تک تک شما برای خودتان ارزش قائل بودید که آمدید. تبریک می‌گویم به خانم الهام عزیزم که با صبوری توانستند این مسیر را برای مسافرشان هموار کنند. به دو عزیزشان تبریک می‌گویم که پدر و مادر خودشان را همراهی کردند. به آقای پوستی تبریک می‌گویم برای تربیت رهجویی به این خوبی که توانستند در جایگاهی قرار بگیرند که آرامش داشته باشند. به خانم سارای عزیزم تبریک می‌گویم که من به نیابت ایشان اینجا هستم. خانم الهام عزیز که در دوره مرزبانی ایشان در خدمتشان بودیم بسیار تلاش کردند تا کارهای شعبه را به موقع انجام دهند و واقعا تلاش کردند و زحمت کشیدند در این جایگاه. خدا را شکر که خیلی خوب پیش آمدند و امیدوارم که برکت این خدمت در زندگی آن‌ها جاری شود. بعضی از همسفران با وجود این که حال مسافرانشان خوب شده ولی هنوز حال خوبی ندارند. همسفر هم یک نوع سفر دارد و باید این سفر را طی کند. حواسمان جمع خودمان باشد.


سخنان مرزبان محترم همسفر الهام:


خدا را شکر که برای دومین بار در این جایگاه هستم. تبریک می‌گویم گرفتن نشان برنز کنگره را به مسافرم و از ایشان تشکر می‌کنم بابت سفر بسیار خوبی که داشت چه سفر اول و چه در ادامه. تشکر می کنم از جناب آقای مهندس و خانواده محترم‌شان. از جناب آقای پوستی که خیلی زحمت کشیدند. از خانم سارا عزیزم تشکر می‌کنم. از خانم مهین عزیز که در این چهارده ماه خیلی در کنارشان آموختم. همه ما خاطرات داریم از دوره مصرف ولی الان خدا را شکر 4 سال که این‌ها را نداریم. من اینجا در طول چهارده ماه که در مرزبانی خدمت می‌کردم و حال همسفرانی را دیدم که مسافرشان برگشت خورده بودند، بسیار برایم ناراحت کننده بود. شاید قبلا این را احساس نمی‌کردم و امروز نیت کردم که وقتی دراین جایگاه قرار گرفتم این را به مسافران بگویم چه آن‌هایی که در سفر اول هستند و چه آن‌هایی که در سفر دوم هستند که برگشت نزنند؛ اول به خاطر خودتان و دوم به خاطر همسفرهایتان و به خاطر بچه هایتان می‌دانم که خیلی سخت است. من یک همسفرم درد خماری را نکشیدم ولی دیدم خماری مسافرم را دیدم. گریه‌های یواشکی بچه‌هایم را دیده‌ام. خودم در خلوتم همیشه از خدا خواستم خدایا یک کاری کن که این صحنه نباشد.

شما الان آمده‌اید در این جایگاه قرار گرفتید و روی این صندلی‌ها نشستید. قدر خودتان را بدانید، خراب نکنید سفر خودتان را. به خدا برایم بسیار ناراحت کننده است که همسفرانی را می‌بینم که با حسرت به آن‌هایی که در جایگاه تولد قرار گرفته‌اند، نگاه می‌کنند و اشک می‌ریزند. به خدا می‌گویند چرا من آن بالا نیستم و چرا مسافرم درست سفر نمی‌کند که این جایگاه را لمس کنم. اینجا خیلی زحمت می‌کشند از ایجنت، اسیستانت و مرزبانان مسافر همه می‌دانند از راهنماهای عزیز همه وقت می‌گذارند تلاش می‌کنند که شما اینجا بنشینید. مسافر من با وجود مریضی و مشکلاتی که داشت اصلا به برگشت فکر نمی‌کرد با این که دو ماه مانده به رهایی یک حساسیت بد گرفت که قطعا اگر تریاک مصرف می‌کرد برطرف می‌شد، اما یک لحظه هم به برگشت فکر نکرد. پس این دلیل نمی‌شود که کسی که بعد از رهایی اذیت شد و نتوانست تحمل کند برگشت کند. من اینجا از شما خواهش می‌کنم مواظب سفرتان باشید و نگذارید مشکلات باعث شوند که برگشت بزنید. ما بعد از ورود به کنگره داریم زندگی می‌کنیم و همه چیز را می‌بینیم.


سخنان همسفر علیرضا:


خدا را شکر می‌کنم که برای دومین بار این جایگاه را لمس می‌کنم. از بنیان کنگره 60، تشکر می‌کنم، از خانم آنی، از آقای پوستی و خانم سارا که خیلی زحمت کشیدند که ما به این جایگاه برسیم.


سخنان همسفر حدیثه:


آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
من که می‌گویم کلام خود نیست، بلکه فردیست در جمع بیکران هستی؛
که باورش کار هر کس نیست، مگر معنی آن بداند که آن چیست.
ارابه‌ها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماورا به آنچه در زمین می‌گذرد نیازمندند.
بشکافید، آنچه شکافتنی نیست؛ در دل سنگ بروید و ترکیب ها را جدا نمایید.

خیلی خوشحالم که برای دومین بار در این جایگاه قرار می‌گیریم و خیلی خوشحالم که پدرم آقای پوستی را انتخاب کردند. آقای پوستی واقعا از شما تشکر می‌کنم که آرامش را به خانه ما هدیه دادید. از راهنمای مامانم خانم سارا که به مامانم درس زندگی کردن را یاد دادند تشکر می‌کنم. در این 14 ماه چیزهای خیلی خوبی از خانم مهین یاد گرفتم. کنگره چیزهای زیادی به من داد مثل آرامشی که به خانواده ما داد، مثل سلامتی پدرم و دوستان خوب من. اینجا با دوستانم یک شباهتی داشتم که با دوستان بیرون از کنگره نداشتیم و آن هم مصرف پدرم بود. از آقای مهندس واقعا تشکر می‌کنم که سلامتی را به پدرم برگرداندند. از همه شما دوستان کمال تشکر را دارم که با حضورتان به من قوت قلب دادید.


























تایپ: مسافر حسن، همسفر محمدجواد

عکاس: مسافر مهدی

ارسال تصاویر: مسافر مصطفی

تنظیم: همسفر محمدجواد

به نام خالق عشق
روز پنج‌شنبه 98/03/30 دومین جلسه از دور بیستم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی
با نگهبانی مسافر مجید،  و استادی کمک راهنما محترم مسافر مهدی پوستی و دبیری مسافر پیمان 
با دستور جلسه: در کنگره 60 چگونه قدردانی می کنیم؟
و دستور جلسه دوم: جشن اولین سال رهایی مسافر عباس رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.


 رهجوها باید یاد بگیرند که با پاکت و پول نو و تمیز قدردانی کنند رهجویی که یک پول پاره داخل پاکت می گذارد مشخص است که آموزش لازم را نگرفته است




خدا را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفته ام امروز هم ۲ دستور جلسه داریم اولین دستور جلسه در کنگره چگونه قدردانی کنیم و دستور جلسه دوم اولین سال رهایی مسافر عباس. 
در مورد دستور جلسه اول این را بگویم که چه کسی می تواند قدردانی کند و نعمتهایی که خداوند به ما می دهد را چگونه قدردانی کنیم ، یک مسافر وقتی وارد کنگره می شود اگر درست سفر کند کم کم باورش می شود که قبلا چه بوده و الان چه اوضاع و احوالی دارد می تواند قدردانی کند. چون قدر عافیت را کسی می داند که به مصیبتی گرفتار شده باشد ، چون برای ما کم پیش می آید که بگوییم خدا را شکر که ۲ پای سالم داریم ، یا خدا را شکر که گوشهایمان بخوبی می شنود یا راحت می خوابیم و .


 ولی اگر دچار مشکل راه رفتن یا شنوایی یا بی خوابی شویم تازه می فهمیم که چه گنجینه ارزشمندی را داشته ایم و یادمان می افتد که باید قدردانی کنیم.
در کنگره هم در ۴ جشن قدردانی داریم که رهجوها باید یاد بگیرند که با پاکت و پول نو و تمیز قدردانی کنند رهجویی که یک پول پاره داخل پاکت می گذارد مشخص است که آموزش لازم را نگرفته است ، 
امیدوارم که همه ما در هفته آینده هم که جشن دیده بان می باشد بتوانیم با انرژی و آموزشهایی که در این مدت گرفته ایم از دیده بان مربوطه تشکر و قدردانی کنیم.
 

و اما دستور جلسه دوم: اولین سال رهایی مسافر عباس و همسفر محترمشان می یاشد  ، عباس آقا در طول سفر خیلی خوب سفر کرد ، آموزش لازم را گرفت ، از راهنما حرف شنوی داشت و خدا را شکر خیلی خوب به درمان رسید ، و الان الگویی مناسب در لژیون می باشد و ۸ نفر از دوستانش را به کنگره آورد که الان در حال سفر می باشند و موقعی که دوستانش می بینند عباس دیگر مصرف کننده نیست و سیگار هم نمی کشد آنها هم تحت تاثیر قرار می گیرند ، با اینکه دارای سواد کم هست ولی تعداد زیادی سی دی ها را نوشته و از آموزشهای کنگره استفاده می کند ، امیدوارم همهٔ شما سفر اولی ها هم به رهایی برسید و به این جایگاه برسید. این تولد زیبا را خدمت جناب اقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک می گویم . خدمت عباس و همسفرش و خانواده بزرگ کنگره 60 و خدمتگزاران و اعضای نمایندگی شیخ بهایی تبریک عرض می کنم.



   پس از سخنان استاد٬ مشارکت مسافران و همسفران و قرائت آوای کنگره 60 اولین سال رهایی مسافر عباس را با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم: 

اعلام سفر مسافر عباس:

سلام دوستان عباس هستم یک مسافر
آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره
12 ماه سفر کردم به روش دی اس تی با داروی او تی
به راهنمایی آقای مهدی پوستی
و هم اکنون 14 ماه است که با دستان پر توان آقای مهندس ، آزاد و رها هستم






رهاییهای لژیون مهدی پوستی

 در روز چهارشنبه 22 خرداد ماه 98 دونفراز اعضای لژیون آقای مهدی پوستی موفق به دریافت گل رهاییاز دستان پرتوان آقای مهندس دژاکام شدند.


وبلاگ مهدی پوستی

وبلاگ مهدی پوستی
43- آقای حسن علی - نام راهنما آقای مهدی پوستی - آنتی ایکس : تریاک ، شیره ، مدت سفر 11 ماه 16 روز - داروی درمان :  OT  ،نمایندگی شیخ بهایی اصفهان


44- آقای مجتبی - نام راهنما آقای مهدی پوستی - آنتی ایکس : تریاک ، شیره ، مدت سفر 11 ماه 11 روز - داروی درمان :  OT  ،نمایندگی شیخ بهایی اصفهان




به نام قدرت مطلق

روزچهارشنبه 22 خرداد ماه 98 سه نفر ازمسافران لژیون ویلیام وایت مهدی پوستی شعبه شیخبهایی توانستند با موفقیت سفر خود را سپری کنند و دستور قطع مصرف آدامس نیکوتین خودرا از بنیان کنگره 60 ، دریافت نموده و به رهایی برسند.



وبلاگ مهدی پوستی
12- آقای ابراهیم _ نام راهنما : آقایمهدی پوستی  _ آنتی ایکس : روزی بیست نخ سیگار _ مدتسفر: 15 ماه و 21 روز _ داروی درمان : آدامس نیکوتین خوراکی _ نمایندگی شیخ بهائی اصفهان


13- آقای علی _ نام راهنما : آقایمهدی پوستی  _ آنتی ایکس : روزی بیست نخ سیگار _ مدتسفر: 10 ماه و 12 روز _ داروی درمان : آدامس نیکوتین خوراکی _ نمایندگی شیخ بهائی اصفهان


14- آقای عباس _ نام راهنما : آقایمهدی پوستی  _ آنتی ایکس : روزی بیست نخ سیگار _ مدتسفر: 10 ماه و 12 روز _ داروی درمان : آدامس نیکوتین خوراکی _ نمایندگی شیخ بهائی اصفهان


به نام خالق عشق

روز یکشنبه مورخ 98/01/ جلسه یازدهم از دور نوزدهم از سری کارگاههای آموزشی کنگره 60

شعبه شیخ بهایی اصفهان

با دستور جلسه هفتگی دانایی، دانایی موثر، سواد

با نگهبانی مسافر علی اصغر و استادی مسافر مهدی پوستی و دبیری مسافر مجید

راس ساعت 17:00 آغاز بکار نمود.


امروزه می گویندکسی با سواد است که بتواند دانسته های قبلی خود را کنار بگذارد و با دانش روز پیشرود .



سواد یک کلمهعربی است و از ریشه اسود گرفته شده است به نام سیاه . در قدیم کسی که قابلیتنوشتن داشت به او با سواد می گفتند یعنی قابلیت سیاه کردن برگه و نوشتن دارد و بهیاداشت و برگه ای که می نوشت سیاهه می گفتند .

در دوره بعد تاچند سال پیش و در سطح بین المللی و در هر نقطه از جهان به غیر از توانایی خواندنو  نوشتن به کسی با سواد می گفتند که بهزبان انگلیسی و کامپیوتر مسلط باشد .

امروزه می گویندکسی با سواد است که بتواند دانسته های قبلی خود را کنار بگذارد و با دانش روز پیشرود . نگوید که مرغ یک پا دارد . حتی پزشکان خیلی از مطالب و علوم قدیمی رو کنارمی گذارند و با یافته های جدید و دانش روز پیش می روند چون علم جدید مطالب گذشتهرا مردود اعلام می کند . بنابراین دانش جدید را باید پذیرفت و کسی که این رانپذیرد یک انسان متعصب و بی سواد است .

اما دانایی ودانایی موثر و سواد از هم جدا هستند و کسی که در یک رشته خاص دانش و تخصصی داردنمی توان گفت که حتما انسان دانایی است . اما ما در کنگره دانایی را اینطور تعریفمی کنیم که تشخیص ماهیت خواسته ها در هر شکل و هر لباسی را دانایی می گوییم و ایندانایی هیچ ربطی به مدرک و سواد ندارد . شخصی که بتواند خوب و بد را از هم تشخیصبدهد در همه مسائل و امور زندگی ، روابط اجتماعی ، شغل و . این شخص ، شخص داناییاست . البته فقط تشخیص درست و دانایی کافی نیست و ما باید دانایی خودمان را بهمرحله عمل برسانیم که این می شود دانایی موثر و برای رسیدن به دانایی موثر باید 3موضوع رو در نظر بگیریم که یک مثلثی را تشکیل می دهد و این 3 موضوع عبارتند ازآموزش، تجربه و تفکر . یعنی اول شخص باید آموزش ببیند و بعد تجربه کند تا بهدانایی موثر برسد .



 

تهیهتصاویر : مسافر محمد لژیون 24

تهیهگزارش : مسافر حسن لژیون

ویرایشو ارسال : مسافر محمد جعفر لژیون 4

 



بهنام قدرت مطلق

رهاییهای لژیون مهدی پوستی

 در روز چهارشنبه 26 دی ماه 97 دونفراز اعضای لژیون آقای مهدی پوستی موفق به دریافت گل رهاییاز دستان پرتوان آقای مهندس دژاکام شدند.

وبلاگ مهدی پوستی

40- آقای حسین - نام راهنما آقای مهدی پوستی - آنتی ایکس : تریاک و شیره ، مدت سفر 12 ماه 2 روز - داروی درمان :  OT  ،نمایندگی شیخ بهایی اصفهان


وبلاگ مهدی پوستی

41- آقای اصغر - نام راهنما آقای مهدی پوستی - آنتی ایکس : تریاک و شیره ، مدت سفر 11 ماه 6 روز - داروی درمان :  OT  ،نمایندگی شیخ بهایی اصفهان

به نام قدرت مطلق الله

روز یکشنبه مورخ 1397/9/11 جلسه نهم از دورهجدهم سری کارگاه های آموزشی کنگره۶۰شعبه شیخ بهایی ویژه آقایان

با دستور جلسه هفتگینقش سی دی ها در آموزش "

به استادی مسافر صادق،نگهبانی مسافر ولی ودبیری مسافر امیر

 رأس ساعت  ۱۷ آغاز به کار نمود. 



فراموشنکنیم که وقتی مصرف کننده بودیم دچار یک زندگی بدون آرامش و پر از دغدغه و نگرانیبودیم و این آموزش ها و سی دی ها به ما کمک کردند تا به آرامش برسیم


همانطور که می دانید سی دی ها بهترین نقش را در آموزش ما دارند. آموزش یکی از ارکان و اضلاع مثلث دانایی است و یکی از شاه رگ های اصلی آن سی دی هاست در واقع سی دی ها به عنوان قلب تپنده کنگره است که خون تازه را در رگ های کنگره به جریان می اندازد و نمی توان نقش آن ها را کمرنگ جلوه داد و در درمان هم اثرات بسیار دارد.


 در حقیقت اساس درمان از همین سی دی ها برگرفته است و آقای مهندس به عنوان موسس و بنیانگذار کنگره و راهنمایان و دیدبانان و مسئولین دیگر در یک طرف هستند و بقیه مسافران یک طرف و مهندس این نقش خود را ازطریق سی دی ها و به روز هرهفته به ما می رساند و ما می توانیم آن ها را تهیه و بشنویم و استفاده کنیم.
آقای مهندس در سی دی ها به صورت بسیار ساده و روان صحبت می کنند به طوری که برای همه سطوح و آحاد جامعه از مسافران و حتی سایر اقشار دارای مطالب سودمند و قابل فهم باشد سخن میگوید و ما نباید نقش این سی دی ها را دست کم بگیریم چون آن ها راه ارتباط مستقیم ما با مهندس هستند.

به نام خالق زیبایی

سه شنبه 30 مرداد1397 هفتمین  جلسه از دور هفدهم از سری کارگاه های آموزشی و خصوصی کنگره60 نمایندگی  شیخ بهایی اصفهان 

به نگهبانی مسافر مجید و استادی مسافر مهدی پوستی دبیری مسافر مهدی

با دستور جلسه :عدالت ، آیا همه افراد در کنگره با همبرابرند؟    

راس ساعت 17 آغاز به کار کرد.

وبلاگ مهدی پوستی  

برابر نبودنجایگاه های ما چه در کنگره چه در جامعه نوعی عدالت است

 

وبلاگ مهدی پوستی

دستور جلسه اینهفته از دو بخش تشکیل شده است که بخش اول عدالت  و بخش دوم ، آیا همه افراددر کنگره با هم برابرند ؟ ، سوالی در قسمت دوم دستور جلسه پرسیده شده که جواب آندر قسمت اول بیان شده است و برابر نبودن جایگاه های ما چه در کنگره چه در جامعهنوعی عدالت است .

بعضی افرادمساوی و برابر بودن را نوعی عدالت میدانند ، در صورتی که اصلا اینطور نیست ، مثلااگر همه افراد میتوانستند در جایگاه های کمک راهنمایی ، مرزبانی ، نگهبانی ، ایجنتو غیره قرار بگیرند که عدالت نبود ، بلکه باید به هر شخصی به میزان شایستگی وقابلیت خودش ، مسئولیت داد .

 یا بچه ای که به گلو درد مبتلا شده پزشکبرای  او آموکسی سیلین ۲۵۰ هر ۸ ساعت ۱ عدد قرص تجویز میکند در صورتی که فردبزرگسالی که همین بیماری را گرفته آموکسی سیلین ۵۰۰ هر ۶ساعت تجویز میشود و اینبرابر و مساوی نبودن عین عدالت است و اگر بخواهیم به هر دو نفر به یک میزان داروتجویز کنیم ، ظلم محسوب میشود و عدالت نیست.

وبلاگ مهدی پوستی

 

هر فردی در هرجایگاهی که قرار دارد عین عدالت هست و همه ما در نتیجه اعمال و رفتارمان در گذشته، هم اکنون در جایگاه کنونی قرار داریم .

عدالت این استکه رئیس اداره یا کارخانه ای که سالها تلاش کرده ، زحمت کشیده و درس خوانده وتجربه کسب کرده یا سرمایهٔ زیادی برای احداث کارخانه ای  صرف کرده  باکارمند یا کارگری که از تجربه و تحصیلات پایین تری برخوردار است نباید به یکاندازه حقوق دریافت کنند و در شرایط برابری باشند .

 

وبلاگ مهدی پوستی

 

همه ما وقتیوارد کنگره میشویم با هم برابریم ، یک عدد پکیج آموزشی دریافت میکنیم ، سه جلسهمشاوره میشویم ، صندلی ها یکسان است ،حق انتخاب راهنما و کلینیک داریم  وتمام مراحلی که باید بگذرانیم تا سفرمان شروع شود یکسان است ولی با شروع سفر و درادامهٔ راه ، تلاش و کوشش خود ما است که رسیدن به هدف ما را مشخص میکند در زندگیما هم همینطور است و تلاش و کوشش خود ما جایگاه هایی که الان در آن به سر میبریمرا مشخص میکند.

 

تایپ: مسافرمجید ت

عکاس: مسافر رضا

ارسال: مسافرمصطفی

 


 

به نام خدایی که عاشقی اش دل میخواهد نه دلیل

 

روز پنجشنبه 21/4/97 جلسه چهاردهم از دور شانزدهمکارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی

با نگهبانی  مسافر حسین ،استادی مسافر رضا ودبیری مسافر اصغر  

با دستور جلسه اول: حرمت کنگره 60 ، چرا رابطه کاری و مالی در کنگره ممنوع است؟  

و دستور جلسه دوم:جشن پنجمین سال رهایی مسافر مهدی  

رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود. 

 مهدی پوستی

 

همه حرمت کنگره را میدانیم و هر روز دو بار حرمتخوانده میشود که در آن مطالب بسیار ریزی وجود دارد که ما باید به تک ‌تک آنها عملکنیم تا بتوانیم تغییر پیدا کنیم و سپس تبدیل شویم و پس ‌از آن از دنیای تاریکاعتیاد ترخیص شویم.


خداوند را شاکرم که این توفیق دوباره نصیب بندهشد که در خدمت شما باشم. از آقای نگهبان و آقا مهدی که به من اجازه دادند که دراین جایگاه خدمت کنم تشکر میکنم.

 قبل از این‌ که بنده در مورد دستور جلساتصحبت کنم، لازم میدانم که از آقا جلال ایجنت گذشته که واقعاً زحمت کشیدند تشکر وقدردانی کنم و به ایشان خدا قوت بگویم و به آقا مهدی ایجنت جدید خدا قوت میگویم وآرزو دارم که به نحو شایسته از پس این مسئولیت برآیند و مسئولیت ما هم این است کهبه‌ عنوان یک فرد ایرادگیر و عیبجو نباشیم و سعی کنیم برای مشکلات راه‌ حل ارائهکنیم.

همه حرمت کنگره را میدانیم و هر روز دو بار حرمتخوانده میشود که در آن مطالب بسیار ریزی وجود دارد که ما باید به تک ‌تک آنها عملکنیم تا بتوانیم تغییر پیدا کنیم و سپس تبدیل شویم و پس ‌از آن از دنیای تاریکاعتیاد ترخیص شویم.

 حرمت کنگره ۶۰ میگوید: کنگره مکان مقدسو امنی میباشد که هر شخص با ورود به آن باید حرمت آن را حفظ کند. این جمله بسیارتأکیدی میباشد و یکی از وظایف ماست که اینها را حفظ کنیم.


حالا چرا مقدس میباشد. مقدس اصولاً به‌ جاهاییگفته میشود که کار ضد ارزشی در آن نباشد. ما نباید در اینجا دروغ بگوییم، تهمتبزنیم یا پشت سر دیگری حرف بزنیم و اینها مطالبی است که روی آن تحقیق و بررسی ‌شدهو هر روز به دلیل اهمیتش دو بار خوانده میشود.

این مکان واقعاً مکان مقدسی میباشد و واقعاً هممقدس است و همه این تجربه را کرده‌اند و بنده هم این تجربه را از روی ناآگاهیداشتم که طی مدتی بعد از این که از جلسه میرفتم دارو مصرف نمیکردم به دلیل انرژیزیاد جلسه ولی راهنمایم گفتند این کار اشتباه است و عوارض دارد و این به همین دلیلاست که این مکان مقدس و امن جایی است که ما میآییم برای آموزش دیدن و بهتر شدن تااز دام اعتیاد رهایی پیدا کنیم.

 وقتی‌ که جایی مقدس است قطعاً یک حرمتی دارد و ما مسئولهستیم و بر ما واجب است که این حرمت ها را رعایت کنیم به‌ طور مثال دیدیم یکی ازدوستان به کنگره آمده و در تازه واردین بود و ما  حق نداریم این موضوع را در جاییعنوان کنیم.

انشاالله سعی کنیم تک ‌تک مطالبی که در حرمت و آموزشهااست یاد بگیریم و در مورد آنها مشارکت کنیم و از همه مهمتر به آنان عمل کنیم.

دیروز آقای مهندس نکاتی را طبق تحقیقات آقای امینفرمودند که کمک راهنمایان تکلیف شان برای تازه واردین در ۵ هفته اول این ۵ سی دیباشد: ندانی را بدان ، منیت ، اهمیت خواب شب ، کابوس و قیاس.

  مهدی پوستی

دستور جلسه دوم ؛ پنجمین سال رهاییمسافر مهدی:

از ایشان تشکر میکنم که به بنده این اجازه رادادند که به‌ عنوان استاد جلسه خدمت کنم.

 مسئله کمک راهنمایی یکی از والاترین و با ارزش ترین خدمتهااست که در یک سری جلسات که در تهران بود خود دیده ‌بانان میگفتند که تمام خدمت‌هابا ارزش هستند و حال انسان را خوب میکنند ولی کمک راهنمایی یک‌ چیز دیگر است. بههمه عزیزان توصیه میکنم که اولین هدفی که پس از رهایی خواستار آن باشند رسیدن بهکمک راهنمایی باشد. البته این هم مستم مطالعه و شرکت کردن در امتحانات شعبه میباشدزیرا امتحان کمک راهنمایی هم ساده و هم سخت است و در این راستا اگر افراد سعی کنندپس از ۴-۵ ماه که به کنگره آمدند و از آن جهالت بیرون آمدند و کمی مطالعه داشتهباشند قطعاً به‌ راحتی میتوانند در این امتحان قبول شوند.

در مورد آقا مهدی هم اگر بخواهم بگویم ایشان فردیهستند بسیار مرتب، منظم و به ‌روز هستند چه در مورد کنگره و چه در مورد دنیایبیرون و خوش به حال رهجوهای ایشان که میتوانند از مطالب زیادی بهره مند شوند وبتوانند هدف‌ گذاری برای خدمتها داشته باشند.
به نام خالق زیبایی

سه شنبه 1 خرداد ماه 1397 نهمین جلسه از دور پانزدهم از سری کارگاههای آموزشی و خصوصی کنگره 60 نمایندگی  شیخ بهایی اصفهان
به نگهبانی مسافر جواد و استادی مسافر علی اکبر و دبیری مسافر سعید

با دستور جلسه: وادی نهم  راس ساعت 17 و 30 آغاز به کار کرد.

وبلاگ مهدی پوستی


قبلا عمل می کردم و بعد فکر می کردم اما الان فکر می کنم و بعد عمل میکنم .و این بهترین چیزی است که من در اینجا یاد گرفتم .


حلول ماه مبارک رمضان را به همه عزیزان تبریک میگویم و خیلی خوشحال هستم که در چنین روزی در خدمت شما عزیزان هستم مخصوصا که تولد کنگره 60 در این ماه مبارک اتفاق افتاده است.
در جلسه قبل دوستان همگی در مورد نقطه تحمل صحبت کردند ولی هیچ کس در مورد نقطه آشوب حرف نزد .
ما از زمانی که وارد کنگره می شویم اولین چیزی که باید آموزش ببینیم و یاد بگیریم اینست که نقطه تحمل خود را بالا ببریم و وقتی به یک مسافر گفته می شود که باید 11 ماه سفر کنی این به خاطر بالا بردن نقطه تحمل می باشد . 
من خود شخصا وقتی که متوجه شدم که باید 11 ماه بطور مستمر هر هفته سه جلسه به کنگره بیایم ، هضم این موضوع برایم بسیار سنگین بود ولی وقتی با این شرایط کنار آمدم و شروع به آمدن مستمر کردم ، بعد از گذشت 4 ماه کاملا به محیط کنگره عادت کردم و روزهای چهارشنبه که کنگره تعطیل بود دقیقا مثل این بود که چیزی را گم کرده ام.


نقطه تحمل بسیار مهم است . من زمانی که وارد کنگره شدم به غیر از تخریب مواد مخدر ، تخریبات شیمیایی را نیز با خود به همراه داشتم و این باعث اذیت شدن من میشد . من در شرایطی به سر می بردم که وقتی نزد پزشک می رفتم و یک سری دارو برای من تجویز می کرد ، تمامی این داروها باعث می شد که من تمام روز را خواب باشم  تا اینکه یکی از دوستان ، کنگره را به من معرفی کرد و پیشنهاد داد تا این راه را هم برای بهبودی خودم آزمایش کنم .
روز اولی که وارد کنگره شدم دیم که فضای اینجا کاملا با جاهای دیگر متفاوت است و وقتی که جلسه تازه واردین تمام شد و من برای انتخاب راهنما به لژیون ها نگاه می کردم ، متوجه شدم که تمامی راهنما ها دارای یک آرامش خاصی هستند و بعد اینکه راهنما انتخاب کردم و رفتم و تازه فهمیدم که این بزرگواران بدون هیچ حقوق و چشم داشتی ، در جهت خدمت به ما تلاش می کنند .

در زمان مصرف اگر کسی بیشتر از 5 دقیقه با من صحبت میکرد ، بلافاصله به نقطه آشوب می رسیدم . هر چند طرف مقابل من منطقی صحبت میکرد ولی حکم فرمای من آن موادی بود که من مصرف می کردم و من هیچگاه نمی فهمیدم اما وقتی وارد این جلسات شدم ، راهنما در بالا بردن آگاهی به من کمک کرد و این امر باعث بالا رفتن تدریجی نقطه تحمل من شد .
خلاصه مطلب اینکه :
قبلا عمل می کردم و بعد فکر می کردم اما الان فکر می کنم و بعد عمل میکنم .و این بهترین چیزی است که من در اینجا یاد گرفتم .

بقیه در ادامه مطلب

آخرین جستجو ها

مرکز ارائه دهنده خدمات و راه حلهای کسب درآمد Agatha's blog propagmady altasappva دانلود فیلم وآهنگ بهار در سرزمین عجایب!:) Dorothy's collection تیم ترجمه نقد کره اشعار شب یلدا مرکز تخصصی نوروفیدبک و بیوفیدبک شیراز